خیلی بعید است خیابانی بروید و اثری از یک ساندویچی، بستنیفروشی یا شیرینیفروشی در آن نبینید.
این روزها اما، مردم تنوعطلب هم شدهاند. گذشت، زمانی که هر کس با خوردن یک ساندویچ سوسیس بندری احساس زنده بودن میکرد و خوشحال میشد. حالا همه دنبال نسخههای تازه توی مغازههای خوراکی فروشی میگردند.
و درست در همین موقع است که سروکله خوراکیهای جدید و پرزرق و برق پیدا میشود؛ خوردنیهای خوشمزهای که در تهیه هر کدامشان یک کار چشم گردکن انجام شده، تا دیگر کسی نتواند به راحتی از جلوی مغازههای شکم پرکن رد شود. ما رفتهایم سراغ این خوراکیهای جدید تا ببینیم چهطور تهیه میشوند، چرا همهگیر شدهاند و چقدر مغذیاند؟
خوراکی میخوریم!
خوراکیسازی، همیشه صنعت پولسازی بوده، در همه جای دنیا. بالاخره هر جوری که فکر کنی خوردن علاوه بر این که یکی از نیازهای آدمیزاد را رفع میکند، یک جور تفریح هم به حساب میآید.
تا چند سال پیش، ویترین بیشتر مغازهها پر بود از خوراکیهای جورواجور با مارکهای خارجی. چیزهای خوشمزه و متنوعی که همهشان بستهبندیهای گولزنکی داشتند و اکثرا با فرمولهای منحصر بهفرد، مردم را معتاد خودشان میکردند.
گرمی بازار خوردنی، کمکم آدمهای خلاق داخلی را دست به کار کرد. انقلاب خوراکیهای جدید با ظهور یکی دو تا فروشگاه زنجیرهای ساندویچ سرد شروع شد. استقبال عجیب و غریب مردم، بقیه «مخ»ها را هم به میدان آورد تا بازار خوراکیهای ایران حسابی تکان بخورد.
این جوری شد که الان در خیلی از زمینهها بازار، کاملا دست ایرانیها است. اما بزرگترین حسن این تحولات شاید این بود که هر روز یک اسم جدید را روی بیلبوردهای تبلیغاتی میبینیم.
بستنیهای سانتیمانتال
«آیس پک» پدیده جدید بستنیها است؛ مارک جدیدی که ظرف شش هفت ماه، حسابی توی بازار جا افتاده و طرفداران زیادی پیدا کرده. این را میشود از روی تعداد شعبههای آنها فهمید: 39 شعبه در سراسر ایران تا به الان.
آنطوری که فروشندگان این نوع بستنی میگویند، اسانسهای آیسپک از خارج وارد میشود و بعد در ایران در شعبههای این بستنی با آبمیوه و صمغ ترکیب میشود. در واقع اگر از دید صنعتی نگاه کنیم، ترکیبات این بستنی چندان با ترکیبات بستنی یخی تفاوت ندارد، منتها آیسپک در دمای پایینتر و به صورت خمیری داخل لیوان میشود.
«آیس پک» اولین شرکتی است که با این شکل جدید، محصولاتش را عرضه میکند و این در واقع برگ برندة آنها است. آیس پک را باید با نی خورد چون بستنی به صورت خمیری در یک لیوان وکیوم شده ریخته میشود.
البته این نوع بستهبندی بستنی در لیوان، 10 سالی هست که در ایران رواج دارد، منتها تا به حال این کار در محیطهای صنعتی انجام میشده ولی آیسپک این کار را در مغازه انجام میدهد.
طعمهای متنوع هم چیزی است که حسابی آدم را وسوسه میکند تا این بستنی را امتحان کند. از طالبی و شاتوت بگیر تا نسکافه و کارامل. به همة اینها موز و شکلات هم اضافه میشود. آیسپک در سه مدل معمولی، ویژه و میکس و با سه قیمت 1500، 2000 و 2500 تومان فروخته میشود. این دو مدل آخر علاوه بر مخلفات قبلی، خامه هم دارند.
آنها چهار تا محصول گرم، مخصوص فصل زمستان هم دارند با عنوانهای گلاس شکلات، گلاس نسکافه، گلاس کارامل و گلاس وانیل که با عنوان «هات پک» فروخته میشود.
همه مغازههای این مارک، دکور ثابتی دارند؛ تابلوهای بزرگی که محصولات را معرفی میکند و صندلیهای کرم و قهوهای که به آدم فرصت دو دقیقه نشستن را میدهند.
پدیده دیگری که اخیرا در بین بستنیفروشیها میشود سراغش رفت، «بسکین رابینز» است. این بستنیفروشی در واقع نمایندگی یک شرکت کانادایی است که از خردادماه سال 84 وارد ایران شده و در حال حاضر مجموعا 6 تا شعبه دارد؛ 5 تا در تهران و یکی در اصفهان.
دکور مغازههای «بسکین رابینز» ترکیبی از رنگهای صورتی و بنفش است.
توی این مغازهها میشود علاوه بر طعمهای کانادایی، مزههای مختلف بستنیهای ایتالیایی با مارک «آیسی لیشز» (Icy licious) را هم پیدا کرد؛ مزههایی که اکثرا برای ما ایرانیها ناآشنا، جالب و عجیب و غریباند. یک نگاه به بعضی از این مزهها بیندازید: کیوی، هندوانه، چای سبز، کیک پنیر، ماست، آجیل و... شاید به خاطر همین غریبگی باشد که همه، خیلی از این مزهها را نمیپسندند. منتها فروشندگان بسکین رابینز به شما این امکان را میدهند که از هر کدام از مزهها که میخواهید، بچشید و بعد انتخاب کنید.
شاید تنها چیزی که میتواند آدم را از خوردن این بستنی منصرف کند، قیمت آن باشد. شما بابت خوردن یک اسکوپ 100 گرمی بسکین رابینز باید 1200 تومان پیاده شوید. این عدد برای 2 اسکوپ دو هزار تومان است و بهای 3 اسکوپ سه هزار تومان میشود. البته این را هم در نظر بگیرید که دو تا اسکوپ این بستنی کاملا یک لیوان را پر میکند.
توی مغازههای بسکین رابینز خوراکیهای داغ هم پیدا میشود که اکثرشان از مـحــصولات شـرکـــت COFFEE VERGNANO است. کاروبار این بستنی فروشی اینقدر گرفته که تا همین الان حداقل 4شعبه تقلبی از آن در تهران زدهاند.
جالب این که این مغازهها این قدر شبیه نمونههای اصلی هستند که مشتریهای معمولی نمیتوانند آنها را از هم تشخیص بدهند. حتی آیس پک، نمونه هم تقلبی دارد؛ مغازههایی با اسم آیس سوپک که کاملا دکوری شبیه مغازههای اصلی دارند.
«هاگن داز» آخرین نمونه بستنیهای خارجی است که چهار پنج ماهی است در تهران شعبه زده. البته تعداد شعبههای آنها هنوز از یکی تجاوز نکرده ولی خودشان میگویند در آینده بیشتر از آنها خواهیم شنید. هاگن داز یک مارک بستنی هلندی است که البته به اندازه قبلیها تنوع ندارد.
شکم پرکن سرپایی
الان چند وقتی است که تب و تاب ساندویچ سرد خوابیده. البته مغازههایی مثل «آیدا» یا «هایدا» یا حتی مارکهای مشابه آنها به خاطر قیمت مناسب و کیفیت محصولات هنوز مشتریهایشان را دارند. ولی اگر بخواهیم دنبال انواع جدید ساندویچهای پرطرفدار بگردیم باید سراغ هاتداگ فروشیها برویم.
حتما توی خیابان و پشت ویترین مغازههای ساندویچی، این دستگاههای چرخان هاتداگپزی را دیدهاید. این مغازهها، مثل ساندویچهای سرد، یک مارک مشخص ندارند. یعنی این طوری نیست که یک اسم ثبت شده در تمام شهر شعبه داشته باشد؛ بلکه هر کس به تناسب ابتکار و سلیقهاش نمونههای جدیدی از این تیپ ساندویچها را رو میکند.
جدیدا حتی بسیاری از ساندویچیها سعی میکنند در کنار غذاهای معمولیشان خوراکهایی مثل بال سوخاری، ران مرغ سوخاری و حتی قارچ و پیاز سوخاری هم داشته باشند؛ خوراکهایی که در عین ارزان بودن، پرطرفدار هم هستند، ضمن این که آماده کردن آنها مدتزمان زیادی نمیخواهد.
تقریبا هیچکدام از مغازههای این تیپی، فضای زیادی برای نشستن مشتریها ندارند. این جور جاها معمولا همه چیز سریع انجام میشود؛ از سفارش غذا بگیر تا آماده شدن و خوردن آن. به خاطر نبودن همین جای نشستن هم هست که همیشه داخل مغازههای ساندویچی غلغله است.
خوراکی خوشمزه دیگری که میشود در کنار ساندویچهای جدید به آن اشاره کرد، «ذرت مکزیکی» است. الان دیگر همه آبمیوه فروشیها، سوپر مارکتها و حتی ساندویچیها در کنار بساط اصلیشان یک دیگ ذرت مکزیکی هم استاد کردهاند.
رقابت در نحوه پختن این محصول، این روزها این قدر زیاد شده که هر کسی سعی میکند توی ذرتش یک چیز جدیدی بریزد تا مردم مدام احساس کنند که دارند یک خوراکی متفاوت میخورند. برای همین هم هست که توی آن لیوانهای پلاستیکی، علاوه بر ذرت پخته شده، انواع و اقسام ادویهجات را هم اضافه میکنند.
میخورمت قهوهای!
اگر شکلات خورده باشید، مطمئنا این حرف را قبول دارید که صنعت شکلاتسازی ایران در این چند سال جهش بزرگی داشته؛ چه در زمینه کیفیت خود محصولات و چه در قسمت بستهبندی آنها. ظهور کارخانههای مطرحی مثل چیچک، آیدین، فرمند و شیرینعسل در کنار غول مواد غذایی ایران، مینو، یک رقابت درست و حسابی بین شکلاتسازها راه انداخته است.
ایرانیها در این زمینه این قدر خوب شدهاند که الان کمتر کسی سراغ شکلاتهای خارجی میرود؛ خصوصا که با هر شکل و قیافه و طعمی که بخواهید، الان شکلات ایرانی در بازار هست. حتی بعضی از شرکتهای سازنده شکلات، برای بیشتر کردن فروششان ابتکارهای جالبی به خرج دادهاند.
بعضی از آنها کلوپ هواداران درست کردهاند و از طریق سایت اینترنتی، از عاشقان شکلات ثبتنام میکنند. در داخل کلوپشان هم درباره انواع و اقسام شکلاتهای شرکت حرف میزنند.
جدیدا یکی دو تا از کارخانجات مطرح شکلاتسازی، در تهران و شهرهای بزرگ نمایندگی زدهاند؛ یعنی فروشگاههایی که به طور مستقیم محصولات شرکت را عرضه میکنند. ظاهر بسیار شیک و مدرن این مغازهها نشان میدهد که غولهای شکلاتی بالاخره راه درست پیدا کردن مشتری را فهمیدهاند.
ما ایرانیها عاشق تنقلات هستیم. شرکت «مزمز» اولین جایی بود که از این موضوع نهایت استفاده را برد. بادام زمینی مزمز ابتکار فوقالعادهای بود که سه سوته بازار را تسلیم خودش کرد. البته قبل از آنها «آمینو» کار مشابهی کرده بود ولی انتخاب بادام زمینی و تبلیغات زیاد مزمز، محصول جدید آنها را حسابی پرطرفدار کرد.
این را هم فراموش نکنید که قیمت مناسب بادام زمینیهای مزمز که در دو بستهبندی 200 تومانی و 300 تومانی به فروش میرسد، از عوامل مهم موفقیت آنها است. همین موفقیت، چند تا رقیب جدید را وارد بازار کرده که جدیدترینشان محصولات «مانی» است و حتما توی بزرگراهها، تبلیغات آنها را دیدهاید (همان گردو و بادام زمینی که با بندکفش یا قفل بسته شده بودند).
«مانی» فقط به بادام زمینی بسنده نکرده، بلکه گردو، خرما و حتی کشمش خشک هم جزو محصولاتی است که آنها وارد بازار کردهاند. در عین حال بستهبندی این نمونه، بسیار حرفهای و خوشگل است؛ هر چند همین مسأله، قیمت آن را به نسبت محصولات مزمز کمی بالاتر برده.
اما کار تازهای که مانی کرده، این است که محصولاتش را در دو بستهبندی کوچک و بزرگ عرضه میکند. بستهبندیهای بزرگ، حتی به صورت آجیل در منازل قابل استفادهاند.
بستهبندی قشنگتر، فروش بالاتر
درست مثل شکلاتسازها تولید کنندگان آبمیوه هم از دو سال پیش تا امروز رشد زیادی داشتهاند. تقریبا دو سال پیش بود که شرکت میماس برای اولین بار، آبمیوههایش را در بستهبندیهای جدیدی با عنوان «تتراپک» عرضه کرد.
منتها چون کار اصلی این شرکت تولید محصولات لبنی بود، آنها خیلی وارد بازار آبمیوه نشدند و این تکدانه بود که با استفاده از تکنولوژی بستهبندی تتراپک، بازار را گرفت. تتراپک، همین بستهبندیهای مکعب مستطیل آبمیوههای یک لیتری است.
جالب این که همه این پاکتها از کشورهای خارجی خصوصا از سوئد وارد ایران میشوند. بستهبندی آبمیوهها در این پاکتها با ظاهری آراسته و شیک و در عین حال تنوع زیاد محصولات باعث شده که آبمیوههای خارجی به طور کامل از بازار ایران خارج شوند.
الان فقط چند تا محصول تایلندی در بازار هست که آنها هم به خاطر قیمت بالا طرفدار چندانی ندارند.
در حال حاضر، رقابت اصلی بین سه شرکت تکدانه، سنایچ و شادلی است. این رقابت به حدی زیاد شده که هر روز یک محصول جدید و متفاوت را در بازار میبینیم. تکدانه چند وقت پیش بعضی محصولاتش را در بستهبندیهای نقرهای رنگ به بازار فرستاد.
ویژگی این محصولات این بود که محتوای آنها آبمیوههای کاملا طبیعی و بدون شکر بود. این برگ برنده باعث شد که بقیه شرکتها هم به این سمت بروند. آب پرتقال طبیعی سنایچ محصول همین رقابت تنگاتنگ است.
البته رقابت بر سر بستهبندیها هم داغ شده. چند وقت پیش، شادلی محصولاتش را در بستهبندیهای تتراپریزما (شش گوش) به بازار داد. بنابراین میشود حدس زد که به زودی سروکله این نوع بستهبندی با مارکهای مختلف هم پیدا شود.
اما این طعمهای جدید از کجا میآیند؟ بیشتر کارخانجات تولید آبمیوه، برای خودشان یک تیم تست دارند. این گروه، طعمها و مزههای جدید را امتحان میکنند و دربارهاش نظر میدهند. ویژگی افراد گروه هم این است که به خوبی «ذائقه» بازار را میشناسند. البته تولید طعمها و آبمیوههای جدید معمولا براساس خواستة بازار انجام میشود. خواسته بازار را هم مغازهدارها خوب میدانند.
شاید تنها قسمتی از بازار آبمیوه که در اختیار ایرانیها نیست، بازار نوشیدنیهای قوطیای است که در رأس آنها «رانی» قرار دارد. در واقع رانی اولین شرکتی بود که این کلاس نوشیدنی را وارد ایران کرد و هنوز هم به تنهایی بازار آن را در اختیار دارد. البته قبل از آن پای «شانی» که یک محصول عربستانی بود به ایران باز شده بود ولی چندان مورد استقبال قرار نگرفت.
بر سر کیفیت محصولات رانی حرفهای زیادی هست. اما مهمترین نکته این است که تولیدات این مارک را نمیشود جزو آبمیوهها و نکتارها به حساب آورد. رانی در واقع یک نوشیدنی است.
آبمیوه یک محصول کاملا طبیعی است که تنها چیزی که به آن افزوده میشود آب است. نکتار، علاوه بر آب، مقداری اسانس و نگهدارنده هم دارد. اما قسمت عمده مواد تشکیلدهنده نوشیدنیها مواد افزودنی و شیمیایی است؛ درعین اینکه به آنها آب، شکر و کنسانتره هم اضافه میکنند.
مهمترین مشکلی که در مورد آبمیوهها وجود دارد این است که مردم هنوز تفاوت بین آبمیوه، نکتار و دیگر نوشیدنیها را نمیدانند. بهخاطر همین عدم اطلاع مردم است که در بازار آبمیوه خیلی راحت با این اسامی بازی میشود.
بازاری برای جذب پولدارها
دکتر محمود احمدپور داریانی، جزو پیشگامان مبــحث کـارآفـرینی است. او در این زمینه فعالیـتهای گوناگونی انجام داده و کتابهای مختلفی هم تألیف کرده است. با او دربارة علت گرفتن پدیدههای جدید در بین فروشگاههای مواد غذایی گپ کوتاهی زدهایم.
- به نظر شما علت موفقیت بعضی از این فروشگاههای مواد غذایی چیست؟
دو تا نشانه در کارآفرینی هست که هر وقت هر دو تایش باهم محقق شد، آن کار قطعا میگیرد. یکیاش این است که آن کار یکجور نوآوری داشته باشد و دوم اینکه بعد از مدتی تعداد شعبههایش زیاد بشود.
- اینها قبول، ولی گاهی وقتها قیمت محصولات در مقایسه با کیفیتشان خیلی بالا است. عجیب است که بازهم خوب میفروشند.
خب اینها دنبال بازار خاص هستند. مثل این است که شما نمایشگاه اتومبیل بزنی بعد تویش رولزرویس بفروشی. اینها آدمهای پولدار را هدف گرفتهاند. به همین خاطر هم نمیتوانند همه بازار را بگیرند.
- پس برای همین است که معمولا شعبههایشان را در مناطق بالای شهر میزنند؟
بله. الان این بستنیفروشیهای جدید همینطورند. انار محمد هم یکزمانی اینجوری بود ولی بعد که عمومی شد شعبههایش را اضافه کرد. کلا تعداد شعبهها بستگی به میزان استقبال مردم و قدرت خرید جامعه دارد.
- زیبایی محصولات چقدر در فروش تأثیر دارد؟
ببینید، بین یک عده وقتی پول زیاد میشود، میزان علایق از حجیمبودن و اقتصادیبودن خارج میشود و میرود به سمت خوشگلی و باکلاسی.
- و این خوشگلی آن قیمت زیاد را هم توجیه میکند؟
خب بالاخره مثل این میماندکه یک آژانس شما را با تویوتا ببرد یا با پراید. اینها باهم فرق میکنند. درمورد اینجور اجناس هم مسأله همین شکلی است. به همین دلیل، اینها نمیتوانند عمومی شوند. مثل فستفودها نیستند.
خوراکیهای جدید چقدر مغذیاند؟
این خوراکیهای جدید چقدر مغذی و مفیدند؟ تا به حال به این موضوع فکر کردهاید؟
کارشناسهای تغذیه معتقدند که بعضیهاشان به کلی مضرند، بعضیهای دیگر را هم باید به اندازه مصرف کرد.
دکتر سیدضیاءالدین مظهری، متخصص تغذیه و رژیمدرمانی و رئیس انجمن تغذیه ایران است. با او درباره این نوع خوراکیهای متداول و جوانپسند گفتوگویی کوتاه کردهایم:
- آقای دکتر، بستنیهای جدید خارجی طرفداران زیاد پیدا کردهاند. از نظر شما، داخلیها بهترند یا خارجیها؟
بستنیهایی که از خارج وارد میشوند، ممکن است تاریخ مصرفشان گذشته باشد. در مورد استاندارد بودن مواد اولیه این محصولات هم نمیشود صددرصد اطمینان داشت. ولی بستنیهای پاستوریزه داخلی، مطمئنتر و سالمتر هستند.
- اصلا بستنی خاصیت غذایی دارد؟
بستنی اگر مواد اولیه سالم داشته باشد و از رنگهای غیرمجاز برای تهیه آن استفاده نشده باشد، یک میان وعدة مفید و دارای ارزش غذایی بالاست. یک بستنی سالم نه تنها قسمتی از انرژی و پروتئین موردنیاز روزانة بدن را برطرف میکند بلکه ویتامینهای ضروری و مفید را نیز به بدن میرساند. البته به افراد چاق یا کسانی که زمینه چاقی دارند، توصیه میکنم در مصرف بستنی احتیاط کنند.
- در مورد آبمیوههایی که با بستهبندیهای جدید ارائه میشوند، چطور؟
آبمیوهها به هر حال نسبت به نوشابهها بهترند؛ اما آبمیوههای طبیعی هم نسبت به آبمیوههای بستهبندی ارجحیت دارند. آبمیوههای بستهبندی به خاطر مواد افزودنی که در ترکیبشان به کار میرود میتوانند در افرادی که زمینه آلرژی دارند، کهیر و حساسیتهای پوستی و خسخس سینه ایجاد کنند.
مصرف اینگونه آبمیوهها برای افرادی که حساسیت ندارند اگرچه ضرری ندارد، اما بهتر است از آبمیوههای طبیعی و یا از خود میوهها به صورت سالاد میوه استفاده شود.
- عرضة غذاهای سریع و آسان مثل هاتداگ، ران سوخاری، همبرگر و... روز به روز محبوبتر میشوند. به نظر شما چند وعده در هفته میشود از این غذاها استفاده کرد؟
ما به اینها میگوییم غذاهای آسان دسترس. نظر خود من این است که ما نمیتوانیم این نوع غذاها را منع کنیم ولی باید فرهنگسازی کنیم تا جای غذاهای اصلی و سنتی را نگیرد.
استفاده نابهجا و دائمی از این غذاها خطر ابتلا به بیماریهای قلبی عروقی، چربی خون و فشار خون را زیاد میکند و سن سکته را به شدت کاهش میدهد. افزودنیهایی مثل نیترات و نیترین به این غذاها، زمینه تولید نیتروز آمین را در بدن ایجاد میکند که ماده سرطانزا است.
از طرف دیگر معمولا اینجور غذاها را با مواد زیانباری مثل سس مایونز و نوشابه مصرف میکنند که خودشان منبع انرژی، کالری و چربی و موادی مثل فسفرند که جلوی جذب کلسیم را میگیرند. به هر حال این غذاها، برای جوانان جامعة ما معضلی شده است، هر جوانی یک کارت اشتراک دارد و به محض اینکه غذاهای سنتی خانه، مطابق میلش نباشد، با یک تلفن، یکی از این نوع غذاها را سفارش میدهد.
- آقای دکتر، اخیرا بعضی از کارخانههایی که پیشتر چیپس و پفک تولید میکردند، محصولات جدیدی مثل بادامزمینی و فندق وارد بازار کردهاند، نظر شما در مورد تولید چنین محصولاتی چیست؟
این یک اقدام بسیار باارزش است که در اثر تلاشهای انجمن تغذیه ایران و سایر متخصصان زمینهسازی شده است. خوراکیهایی مثل نخودچی و کشمش، خرما، فندق و بادامزمینی (البته این یکی ممکن است آلرژن باشد) میان وعدههای مغذی و مفیدی هستند که هم ذائقه کودکان و نوجوانان را نوازش میدهند و هم قسمتی از نیازهای بدن را تأمین میکنند.
مصرف این محصولات، در مقایسه با خوراکیهای مضری مثل چیپس و پفک بهتر است اما باید در نظر گرفت که مصرف این گونه میانوعدهها حتما باید با تحرک و فعالیت بدنی همراه باشد، وگرنه چاقی اولین عارضهای است که جوانها به آن مبتلا میشوند.
اولین غذای مدرن ایرانی در کجا متولد شد؟
میگویند تاریخچة پیتزا به ناپلئون بناپارت برمیگردد. اینکه آیا او پیتزا را کشف کرد یا او بود که اولین پیتزا را خورد، اصلا اهمیتی ندارد. مهم این است که در هر حال جمیع آدمهای کرة زمین برای این پدیدة عظیم قدردان او هستند؛ پدیدهای که هیچکدام از خوراکیها و غذاهای جدید نتوانسته از رونق آن بکاهد.
در راستای اینکه همه چیز صد سال بعد به ایران میرسد، بالاخره در برههای از تاریخ، پیتزا نیز وارد ایران شد و این پدیده آنقدر مهم بود که حتی دکتر حسابی نیز تصمیم گرفت دست از سر کتابهایش بردارد تا از شمال شهر به خیابان نوفل لوشاتو برسد و یک برش پیتزا را امتحان کند. ما هم برای اینکه شما کمی در حال و هوای اولین پیتزافروشی تهران قرار بگیرید، سری به آنجا زدهایم؛ منتها 60 سال بعد.
فکر کن شصت سال پیش است و اینجا تنها پیتزافروشی تهران. تصور کن چه کسانی به اینجا رفت و آمد داشتهاند و چه کسانی اینجا پیتزا خوردهاند!
برای رسیدن به اینجا باید زیر پل حافظ پیاده شوید. یک پیتزا فروشی لوکس را رد کنید. وارد یک کوچة دردار شوید، یک ساعت و نیم محو ساختمانهای هشتاد ساله با معماری عجیب و غریب شوید و حدس بزنید که آن انتها، آنجا که یک میلیون نفر صف کشیدهاند پیتزا داوود است.
مشتریهای پیتزا داوود از اقشار مختلفاند. روشنفکر، غیرروشنفکر، قرتی، معمولی، خانوادهها، بازاریها، کارگرها و... همه و همه مشتری مرام و لوطیگریاند.آخر اینجا علاوه بر بوی غذا، تنها چیزی که بیشتر موج میزند برکت است و مردانگی.از همان اول که در شیشهای را باز میکنی و نگاهت با نگاه آقا داوود تلاقی پیدا میکند، تا همان دمآخر که دو تا ده تومانی به تو میدهد که نام حضرت ابوالفضل رویش است، یک نیروی عجیب تسخیرت میکند.
اگر اولین بارت باشد...
اگر اولین بارت باشد که به اینجا میآیی، بعد از اینکه در را باز کردی و نگاهت با آقا داوود تلاقی پیدا کرد، محو دیوارها میشوی. سرتاسر پوشیده از اسکناس و تسبیح است. اسکناس پهلوی، اسکناس جمهوری اسلامی ایران، اسکناس خارجی، تسبیح بزرگ، تسبیح کوچک، تسبیح کربلا، تسبیح مشهد، تسبیح بوداییها، تسبیح هزار دانه.
دوستان و مشتریها برای آقا داوود تسبیح هدیه میآورند. کافی است مشتری دائماش شوی تا اتاقکی را نشانت بدهد که در طول سالیان سال، چند هزار تسبیح را در آنجا جمعآوری کرده است.
وقتی مینشینی، یک عالمه کالباس جلویت میگذارند. رویشان آویشن ریخته است. میگوید: «تا پیتزا آماده شود، بخور گرسنه نمانی.» میخوری و فکر میکنی واقعا مجانی به تمام مشتریانش کالباس میدهد!
اگر سه نفر باشید، حق ندارید سه تا سفارش بدهید. چون در هر حال، او دو تا پیتزا بیشتر به شما نمیدهد. معتقد است میماند و اسراف میشود و اگر واقعا اسراف کنی ناراحت میشود و در ذهن خودش مرور میکند که گناه کبیره کرده است!
اسمت را بگو، تحویل بگیر
امروز پنجشنبه است. غلغله است. میآیند و شش هفت تا برای خانه سفارش میدهند. اینجا رسم ندارند فیش بگیرند و فیش بدهند، اسمها را مینویسند.
ـ محمد آقا.
محمد میآید و سفارشاش را میگیرد.
ـ آقا البرز.
البرز میآید و سفارشش را میگیرد.
مسعود، فرامرز، حمید، علی، ...، همه سفارشهایشان را میگیرند. سفارش تو هم میرسد. پر از آویشن است. روی آن سس میریزی و گاز میزنی.هر کس میآید تو، مشتری دائم است. سلام میکند و با دیگری دربارة اعتیادش حرف میزند. ملت همه معتاد پیتزا داوود شدهاند.
وقتی دلشان گرفته است میآیند، وقتی عاشقاند، وقتی کسی سرشان کلاه گذاشته. میآیند تا آقا داوود برایشان دربارة گذشتهها حرف بزند. دربارة مشتریانش و بگوید که سفارت فرانسه که همین نزدیکی است، چه بود و چه شد و بگوید ماجرای زن عاشق قرمزپوشی را که بیست و هفت سال تمام هر صبح سر یکی از چهارراههای خیابان سپهبدقرنی فعلی میایستاد و انتظار میکشید و بگوید چه کسانی رفتهاند و آمدهاند تا سؤالها ذهن تو را قلقلک بدهند.
حرف مرد یکی است
پیتزاهای آقا داوود با پیتزاهای بقیة جاها فرق دارد. چه از لحاظ باطنی و چه از لحاظ ظاهری.
نان پیتزا کوچکتر از نان پیتزاهای معمولی است. عوضش مخلفاتش زیاد است. آنقدر زیاد که موقع گاز زدن میریزند و مجبوری حرص بخوری.
برش مخلفاتش به اندازة برش نانهاست. مخلفات درشتاند. قارچها را از کنسروهای خارجی برمیدارد.نه از سالاد خبری است، نه لیوان برای نوشابههایی که تویشان آب میبندند!
گه گداری ترشی فلفل همراه غذایش میدهد.آخر سر پیتزا روی یک ظرف چوبی گرد و تخت جلویت گذاشته میشود و نوشابهات هم از همان نوشابه شیشهایهای قدیمی است. اگر هم بخواهی پیتزاها را ببری از جعبه خبری نیست.
پیتزا را توی فویل آلومینیومی میپیچد و توی کیسه میدهد دستت. آنوقت میبینی باز هم کالباس گذاشته است و حق نداری بگویی کالباس نمیخواهم. ناراحت میشود.آخر حرف مرد یکی است!آخر سر هم که میخواهی بروی، دستش را دراز میکند و دو تا ده تومانی که نام ابوالفضل(ع) رویش است از توی کابینت بالای سرش بیرون میکشد.«یکی برای خودت، یکی برای آن که دوستش داری!»
جوز قند
توی «تذکرهالاولیاء» در قسمت مربوط به بایزید بسطامی، عارف بزرگ خراسان این حکایت هم آمده که بایزید در تمام عمرش خربزه نخورد. میگفته: «نمیدانم رسولالله خربزه خورده است یا نه.» ماجرای بایزید البته به کسی مثل من دخل چندانی ندارد.
او عاشق پیامبر(ص) بوده و مثل هر عاشق دیگری، حداکثر سعیاش را میکرده تا شبیهتر به حضرت بشود. بایزید این حرف را از ته دل میزده و فیلمبازی نمیکرده. من اما کلک میزنم. پیتزا دوست ندارم و برای همین هر وقت میخواهم پیشنهاد خوردن پیتزا را رد کنم، میگویم: «رسولالله که پیتزا نمیخوردهاند!» یک حرف دیگر هم دارم، میگویم: «نه بابایم پیتزا خورده و نه بابابزرگم!»
پدر بزرگ من به جز پیتزا، خیلی چیزهای دیگر هم نخورد. پدربزرگ من همین دو سال پیش مرد و بیفاستروگانف نخورد. لازانیا نخورد. فیله مینیون نخورد. نان پاپادام نخورد. آیسپک نخورد. رستوران چلسی نرفت. و هیچوقت نفهمید رستبیف چه مزهای میدهد. پدربزرگ من همیشه توی جیبهایش نخودچی و کشمش داشت و آبنبات قیچی. تابستانها مینشست هستة هلو را خودش با کارد در میآورد و بقیه هلو را میگذاشت توی سینی، جلوی آفتاب.
زمستانها برگة هلو هم داشت توی جیبش. خیلی چیزها و خیلی کارهای دیگر هم بلد بود بسازد و بکند. خوردنیهایی که بابابزرگ خودش میخورد و به ما میداد، حالا توی هیچ رستوران و کافیشاپی پیدا نمیشود.
خیلیها از جمله پدربزرگ من هیچوقت پیتزا نخوردهاند. خیلی از غذاها و خوردنیهای دیگر امروز را هم. این، دلیل بر هیچ چیزی نمیشود. نمیشود گفت پیتزا بد است یا نشانة تهاجم فرهنگی است یا چیز دیگر. هر زمانهای اقتضائات خودش را دارد.
سبک زندگی خودش را. ما، چه خوشبختانه و چه بدبختانه، در قرن بیست و یکم داریم زندگی میکنیم و اقتضائات زندگی ما همین پیتزا و ساندویچ و غذاهای فوری (Fast Food) است. این هم دلیل بر هیچ چیزی نیست.
نمیشود گفت ما چرا اینقدر تند غذا میخوریم یا تنها غذا میخوریم یا چیز دیگر. مشکلی اگر باشد ـ که البته هست ـ فقط در همین است که ما توی این اقتضائات زندگی قرن بیستمی، آنقدر غرق شدهایم که غذاها و خوراکیهای پدربزرگهایمان را داریم فراموش میکنیم.
خیلی از این غذاهای جدید، فلسفة وجودیشان صرفا «تنوع» است و هیچ ارزش تغذیهای ویژهای ندارد. سؤال من این است: آیا نمیشود این حس تنوعطلبی را با همان خوراکیهای قدیمی که خیلیهایش را حالا فراموش کردهایم ارضا کرد؟! اصلا شما میدانید «جوزِ قند» چیست؟
ایمان جلیلی،سارا هاشمینیک، تهمینه حدادی و احسان رضایی